loading...
بخند تا دنیا بهت بخنده
هادی بادلی بازدید : 5 1392/09/23 نظرات (0)

تازه صورتمو اصلاح کرده بودم بابام منو تو خیابون دیده میگه : آقا پسر سعید مارو ندیدی؟؟ 0_@
‏.
هیچی دیگه شانس آوردم کارت ملیم همرام بود وگرنه الان باید دنبال یه پرورشگاه واسه خودم میگشتم...

خانوم..
يكي از بد بختي هاي من اينه ك ب اطرافيانم بفهمونم ك عزيز من اديسون لامپ رو اختراع كرده نه برق!!
پدرمو در آوردن بابا، از هر ١٠ نفر ، ٩ نفر اصرار دارن ك اديسون برق رو اختراع كرده، اون ١ نفرم بايد ب زور و هزار تا دليل قانعش كنم..
اصـــــن خود شما چي؟؟
بيخيال ،اون انگشت وسطي پاي چپم هست، بند سومش تـــــو حلق و گوش و بيني همتون!!
اه!!
امرو مخاطب فوق العاده خاصم اومد خونمون با مامانم باهم غذا درست کردن
غذا رو آوردن سر سفره
من : به به , به به چه غذایی بخوریم امرو
الهام : اگر گفتی کدومو من درست کردم کدومو مامان جون ؟
من : ای دل غافل معبودا خودت به خیر کن , الهام خانم بیخال بزار غذامون رو بخوریم
الهام : کامران خواهش ش ش ش
من : هعی ی ی ی باشد , یه قاشق از قرمه سبزی خوردم , به به چه قرمه سبزی , چقدر خوشمزس معلوم الهام بانو درستش کرده
مامانم : کامران ن ن یعنی مال الهام از مال من خوشمزه تره ؟؟
من : یا خدا @@ نه مامان گلم قرمه سبزی شما یه چیز دیگس
الهام : کامران ن ن ن یعنی مال من بد مزس س س س ؟؟؟
من :آخی ی ی ی ترو خدا بزارید غذامو بخورم
مامان و الهام : کامران ن ن ن ن
من : جونم ^_^
مامان و الهام : پاشو از غذا خبری نیست ت ت ت ت
هعی ی ی ی ی اینجا اشپز خونه ,من دارم نون خشک با ماست میخورم آی لاو یو پی ام سی ^_^
دوستم ساعت4صبح اس زده منو ازخواب نازبیدارکرده میگه ببخشید یه سوال داشتم که ذهنمو بدجوووور ریخته بهم فقط تو جوابشو میتونی بدی فقط صادق باش راحت بگو من طاقت دارم بهم بگو حالاکه تتلو توبنده/کی ازپشت لباسمو میبنده.......؟؟؟من ساعت4دنبال اسیدمیگشتم بپرم توشششش آخه طبع شاعری وتوهمیییی تاکی آخه؟؟؟!!!
مریضن اینا !!!
کیلیپس دختر همسایمون تو حلق کامران اگه دروغ بگم o_0
از اونجایی که تمام خوراکی ها تو خونه ما (البته شما رو نمیدونما) تو کابیت طی یک حرکت ابزاری و تحت تدابیر شدید امنیتی نگه داری میشه^_^
دیروز خیر سرم اومدم ی چیزی بخورم رفتم تو آشپزخونه
با یه قیافه اینجوری o_O شروع کردم ب تجسس
جاتون خالی یه چیپس پیدا کردم و زیر لباسم قایم کردم و تا خاستم برم
مادر گرام بالاسرم وایساده بود ^_^
منم اومدم بلند شم کلهِ مبارکم خورد به در کابینت
حالا من از درد چشام سیاه میره مامانم میگه:
هوووووووووووی !! چته ؟؟ زدی کابینتمو داغون کردی ؟؟
من اصن اشک تو چشام حلقه زده بود از این همه ابراز همدردی @@
مامانمم واسه اینکه گریه نکنم چیپسُ داد خودم تنهایی با آرامش تمام خوردم^_^
به همین پایه میز عسلیمون راست میگم ^_^
خعلی هم حال داد ^_^
حالا شما مدیونید اگه فک کنید اون چیپس علاوه بر فلفلی بودن تاریخ مصرفشم نگذشته بود 0_0
من از دستشویی براتون پست میزارم دقیقا سر پیچ کاسه آی لاو یو پی ام سی ^_^
لایک: کصافط ^ه^
به سلامتی خودمون که وقتی دبستانی بودیم بزرگترین دغدغه هامون این بودکه وقتی تابستون میشد ازمون میپرسیدن کلاس چندمی؟
میموندیم کلاسی رو که تموم کردیمو بگیم یاکلاسی که میخوایم بریم؟؟؟؟؟؟؟
تـو خـونـه مـا مـامـانـم تـو غـذا نـمـک نـمـی ریــزه، اعـضـای خــونــواده لـقـمـه هـاشـون رو مـی مــالـونــن بــه سـر و صـورت مـن بـعــد مـی خــورن
حـالا هـی قـدر نـدونـیـد ^_^
کلاس دوم دبستان معلممون به هر کی یه وظیفه ای داده بود...
یکی هر روز رو تخته تاریخو مینوشت...
پنج شنبه 30م برج بود...
شنبه که اومده بودیم...دیدیم تاریخو زده:
8/32
.
.
.
در این شرایط عایا توقع دارید میز و نیمکتی سالم بماند Aیا؟؟؟
به صفحه ال ای دی گوشیم قسم (الان فهمیدین گوشیم مدل بالاس دیگه )امروز حوالی ظهر بانک بودم, یارو در بانکو باز کرد قبل از اینکه سربلند کنه میگه آقا قرص دیکلوفناک دارین!!! کارمندای بانک o_O یارو بعداز فهمیدن سوتیش :-! یعنی جالب اینجا بود که تو اون محدوده هیچ داروخونه ای وجود نداشت... ملت نابود شدن به خدا.
گودزیلامون عاشق فوتباله بابام اینو زده چپو راستش کرده که بشینه درس بخونه نشسته پای درس ازم میپرسه الهه معنی خلعت چیه؟
منم عین پروفسورا :چیزی که بزرگا به بقیه میدن به عنوان هدیه
گودزیلامون:پس خلعت بری کسیه که همه هدیه ها رو میبره
.
.
.
.
من حرفی ندارم ولی بابام شرمنده شد بهش گف بیابرو فوتبالتو بازی کن پسرم
دیشب با مخاطب فوق العاده خاصم همه پولامو دادیم شیرینی خریدیم و رفتیم خونه پدر بزرگ مادر بزرگم بهشون سر بزنیم یه ساعت نشسته بودیم که یه خانمی با یه دختره نوزده بیست ساله اومدن خونشون 0‎_o
خانمه به مادر بزرگم :وای ایشون آقا کامران نیستن؟؟؟
مامان بزرگم : آره مریم خانم همون کامران کوچولو خودمونه
خانمه : آخی ماشا الله چقدر بزرگ شده
کامران یادته همیشه میومدی خونمون گلای فرشامون رو آب میدادی ؟؟
الهام (مخاطب فوق العاده خاصم): خخخخخ , کامران بچه بودی باغبون بودی هااا
من : o‎_‎0
خانمه به مامان بزرگم : این دختر خوشگل کی هستن؟؟
مامان بزرگم : نامزد کامرانه دیگه
خانمه : آخی کامران بچه بود همیشه پیش پروانه دخترم بود و میگفت پروانه زن منه ^_^
پروانه : خخخخ
الهام : کامران راست میگه ؟؟؟
من :دختر شوخی میکنن به دکمه اینتر سوگند
الهام : پس چرا دختره خندید هان هان
اصلا باهات قهرم برو پیش همون پروانه جونت خدافظ
من : یه یه یه یه
الهام : چی گفتی ؟اصلا من امشب اینجا میخوابم تو هم برو خونتون
امیر محمد , حامد دیشب کجا بودید من پیاده رفتم خونمون یخ زدم
امرو صبح مامانم بیدارم کرد میگه : کامران کامران ؟؟؟
من : جانم ؟
مامانم : کامران نمیدونی امرو صبح داداشت کلاس داره یا نه ؟؟
من : o‎_‎0‎ ‎‏ خو من چه میدونم مادر برو از خودش بپرس ,دی
مامانم : آخه بچم خوابه دلم نیومد بیدارش کنم ^_^
من : مادر بترس از روز رستاخیز خو منم خوابم خو منم بچتم ^_^
گرفتم خوابیدم : نیم ساعت بعد :
کامران کامران ن ن ؟
من : هوم م م م
بابام : هوم و کوفت گوساله
من : وی : بابالی شومایی ؟
بابام : په نه په جنیفر لوفزم ^_^
من : خخخخ جنیفر لوفز حالا چکار داشتی ؟؟؟
بابام : مامانت گف ازت بپرسم ببینم نمیدونی امرو داداشت کلاس داره یا نه ؟؟
من :هی وای ی ی به شروار کردی صورتی بابا بزرگ خبر ندارم بزارید بخوابم
نیم ساعت بعد
داداشم : کامران کامران نمیدونی امرو من کلاس دارم یا نه خخخخ ؟؟؟
من : کوفت ت ت ت , گوشیم رو پرت کردم طرفش جا خالی داد خورد تو کمر بابام ^_^
بابام : کامران ن ن ن ن ن
اینجا دستشویی , بابام داره در دستشویی رو از جا درمیاره که لنگ راستشو تا زانو کنه تو حلقم ^_^ بابالی غلط کردم م م م م
با بچه ها داشتیم در مورد اینکه اول خربزه بخوریم یا سیب بحث میکردیم،به این نتیجه رسیدیم که رای گیری کنیم،حالا رای هامون:
من:ممتنع
دوستم:ممتد
اون یکی دوستم:سکه بندازیم.
عاغا سکه انداختیم خربزه اومد همه از خوشحالی پریدم هوا ،با برف سال بعد اومدیم بالا(خو مریضی؟ درست رای بده)
دیروز دبیرمون به یکی از بچه ها گفت بیا بشین رو زمین :| این رفیق ما هم در اومده میگه آقا اجازه من سینوزیت دارم نباید رو زمین بشینم :D
دبیر :|
من :)
دوستم پس از فهمیدن سوتیش :(((((
دیوارای کلاس بعد از جویده شدن توسط ما _----___...===||---_
ظهر یه قرمه سبزی مشتی گذاشتم سر میز و شوهر گرامی در حد انفجار خورده.... 1ساعت بعد رفتیم خونه مادر شوهر، شوهر رفته سر یخجال تخم مرغ برداشمه بپزه مادرش میگه "الهی بمیرم برات خونه خودت نیمرو اینجا هم نیمرو؟ الان واست کنجه میذارم"
من:<
شوهر شکم شل بعد از چشم غره من:*
مادر شوهر:)
سلام به همه 4جوکی ها امروز تو مدرسه یه اتفاقی افتاد ناجوررر.یکی از همکلاسیهام سر کلاس داشت زنگ تفریح با گوشیش حرف میزد یهو ناظم اومده میگه :پسر خداحافظی کن با گوشیت همرام بیا منم ته کلاس از این صحنه خنده ام گرفت یه دفه ناظممون گفت تو هم بیا درست میشی عاغا منم همرام گوشی بود منم تغییر رنگ دادم در حد اختاپوس.هیچی دیگه متوجه شد منم گوشی آوردم:دی همیشه بد شانس بودم کصافطاااااااااااااااااا

 
رفته بودم ماست بندی یه گودزیلاام پشت سر من اومد تو به فروشنده گفت عموعمو پاکن دارید...
قیافه فروشنده :!!!!
قیافه منم خودتون تصور کنید...
اگه بچه ی خوبی باشی وقتی برگشتم برات ی چیز خوب میخرم
ما هم مثل ی بچه ی خوب میرفتیم ی جا می نشستیم
.
.
.
.
.
.
.
کیا مامانشون اینجوری خرشون کردن
لایک=سلامتی همه ی مادرا
امروز شیمی داشتیم.....معاون دبیرستان هم اومده بود و تو کلاس نشسته بود تا ببینه دبیرمون چطور درس میده...(حالا فهمیدید من تو دبیرستانم یا بگم سال سوم رشته ی تجربی ام؟؟؟!!!)
عاغا خداوکیلی دبیرمون ترکوند.....فوق العاده درس میداد
منم نقشه ی پلیدی تو ذهنم بوجود آوراندم
من:واااااای آقا فوق العاده درس میدید.....چه خبره؟؟؟ چی شده که امروز بهتر درس میدید؟؟؟
معاون: :)))))))
دبیر شیمی(رنگش پریده بود):نه من همیشه اینطور بودم....تازه امروز به نظر خودم خوب درس نمیدم
من:نه آقا امروز عالی درس میدید.....مگه نه بچه ها؟؟؟؟
بچه ها(همه با هم):وااااای آقا عالی درس میدید....کاش همیشه این طور باشید!!!!
دبیر شیمی: ~ـــ~
و معاون هم همینطور در حال خوردن دسته ی میز بود
کلا امسال باید قید قبول شدن شیمی رو بزنم^ــــ^
رﻓـﺘـﻢ ﻣـﻴـﻮﻩ ﻓـﺮﻭﺷـﻰ ﻣـﻴـﻮﻩ ﺑـﺨـﺮﻡ
ﺩﺳـﺖ ﻛـﺮﺩﻡ ﺍﻧـﺎﻧـﺎﺱ ﺑـﺮﺩﺍﺭﻡ ﻛـﻪ
ﻳـﻪ ﺩﻓـﻌـﻪ ﻳـﻪ ﺩﺧـﺘـﺮﻩ ﺑـﻠـﻨـﺪ ﺷـﺪ ﺟـﻴـﻎ ﺯﺩ
ﮔـﻔـﺖ ﭼـیـﻜﺎﺭ ﻣـﻴــﻜـﻨـﻰ ﻛـﺼـﺎﻓــﻂ مـگـه خـودت خـواهـر مـادر نـیـسـتـی؟؟؟ ^_^
ﻧـﮕـﻮ ﺩﺧـﺘـﺮﻩ ﻧـﺸـﺴـﺘـﻪ ﺑـﻮﺩ ﺭﻭﻯ ﺯﻣـﻴـﻦ
ﮔـﻮﺟـﻪ ﻓـﺮﻧـﮕـﻰ ﺟـﻤـﻊ ﻛـﻨـﻪ ،
ﻛـﻠـﻴـﭙــﺴـﺶ ﻭ ﺟـﺎﻯ ﺍﻧـﺎﻧـﺎﺱ ﺍﺷـﺘـﺒـﺎﻩ ﮔـﺮﻓـﺘـﻢ!!! ^_^
خـودم مـی دونـم الان میـگـیـد کـلـیـپـس و زهـر مار^_^
دارم دختر همسایمونو کنکور ثبت نام می کنم شماره شناسنامه شو حفظ نیست بهش میگم: شماره شناسنامتو حفظ نیستی .میگه من عادت ندارم این چیزای کلیشه ای رو حفظ کنم.
لطفا بگین راه افق کدوم وره.
اقا ما داشتیم میرفتیم دانشگاه...هوام بارونی...ی تیکه اب بود تو جاده ماشین جلویی سرعت داشت ...بعد اب خورد تو شیشه ماشن ما...منم ترسیدم چشمو بستم...خودمو کشیدم عقب....راننده ک از ختده غش کرد...بعدم هی اب میخورد تو شیشه میگف خودتو بکش عقــــــــــــــــــــــــــــــب.....!!!!
انقد ادم بی جنبه؟ایشششششششششششش
توسرویس دانشگاه بودیم ،رسیدیم به دانشگاه آزاد کسی پیاده نشد رفیقم میگه: اینا چرا پیاده نشدن؟!!
من: دور میزنه ک جلو دانشگاه پیاده شن از رو ترمینال نرن؟!!
من:0-o
دوستم:0-o
پل هوایی:0-o
حالا اینش به درک نمیدونم چرا هرکی منو تو دانشگاه میبینه مگه: ترمینال!!
اینا از کجا میدون آخهههههه؟!!!
 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام لطفا در سایت بخند تا دنیا بهت بخنده عضو شوید و جوک اس ام اس هرچی دوست داریت در سایت قرار دهید تا دوستان استفاده کنند
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چقد خندیدین؟؟؟؟؟؟؟
    از کجا با سایتم اشنا شدی؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 22
  • بازدید کلی : 135
  • کدهای اختصاصی